معنی نوعی سوپ ترکیه ای
حل جدول
ازوگلین
نوعی سوپ
سوپ پیاز، سوپ شیر، سوپ جو، سوپ کاهو، سوپ کرفس، سوپ زرشک، سوپ ماست، سوپ سالمون، سوپ عدس، سوپ سیب زمینی، سوپ ماکارونی فرمی، سوپ ترخینه
نوعی سوپ خوشمزه
سوپ ترهفرنگی
نوعی غذای ترکیه ای
گزلمه
فانتی، موجور، بورک گوشت، کازان کبابی، گزلمه
نوعی کوفته ترکیه ای
ایزگارا، اینه گل، گلابی
سوپ
نوعی پیش غذا
نوعی سوپ فرانسوی
کنسومه
واژه پیشنهادی
لغت نامه دهخدا
سوپ. (فرانسوی، اِ) آش روان. (ناظم الاطباء).
سوپ. (اِ) بزبان خیوق که یکی از الکای خوارزم است آب را گویند همچنانکه پکند نان را و سوپ و پکند آب و نان است و بعضی گویند طلب آب و نان است و بزبان هندی غله برافشان باشد. (برهان). بلهجه ٔ خوارزمی آب. (ناظم الاطباء):
محنت سوپ و پکند او که از بیخم بکند
طبع موزونم همی اندیشه ناموزون کند.
انوری (دیوان چ سعید نفیسی ص 39).
رجوع به سوب شود.
معادل ابجد
850